کاش سینماگران و روانشناسان به احترام “کتی بیتس” حتما فیلم “فلاکت” (misery) را بارها ببینند. متاسفانه بضاعت و توان هنری و آکادمیک سینماگران خصوصا بازیگران ما بجز معدودی اسفبار است, نه زیاد کتاب میخوانند و نه خوب فیلم می بینند !!!
این فيلم درباره زن نگون بختی به نام “آنی” با بازی حیرت انگیز “کتی بیتس” است كه قبلا پرستار بوده و اكنون تنها و بی کس در يك منطقه كوهستانی زندگی میكند. او به طور اتفاقی مردی به نام “شلدون” با بازی “جیمز کان” كه گرفتار كولاك شده است را نجات میدهد.
شلدون نويسنده داستانهای عاشقانهای است كه آنی به شخصيت اصلی آنها با نام “ميزری” علاقه زيادی دارد. شلدون به آنی اجازه میدهد دست نوشتههای داستان جديدش را بخواند. زن از خواندن داستان كه در آن ميزری میميرد خشمگين میشود و شلدون را زندانی میكند. آنی از شلدون میخواهد تا داستان را دوباره بنويسد و قسمت آخر آن را تغيير دهد. و از اینجا بازی شاهکار “کتی بیتس” هر بیننده ای را میخکوب میکند.
او تابلوی بالینی یک فرد مبتلا به اختلال دو قطبی (شیدایی-افسرگی) نوع خلق ترکیبی (Mixed State) که در آن هر دو علائم شیدایی و افسردگی بهطور همزمان بروز میکنند و خطرناکترین دوره در بیماریهای خلقی هستند را با تمامی سلول های وجودش بازی میکند و تمامی جوایزی را که تصاحب کرده از جمله “اسکار” گوارای وجودش باد.
به جرأت میتونم ادعا کنم ساعتها میشه در مورد شخصیت آنی و ریزه کاری های بازی کتی بیتس بحث و گفتگو کرد. کاش مجالی بود و به بهانه این فیلم در مورد “ادبیات درمانی” (biblio therapy) و استفاده از کتاب و قصه در سلامت روانی بیماران صحبت کرد که به زمان یونان باستان برمیگردد که کتابخانه های یونانی به عنوان مکان های مقدس با قدرت های درمانی شناخته میشدند و فروید هم در جلسات روانکاوی خویش از این متد استفاده میکرد. اما هرچه که بود, قصه درمانی نه تنها برای آنی شفابخش نبود, بلکه بلای جانش شد و به زندگی اش خاتمه داد چرا که شلدون توان و مهارت درمان او را نداشت و انسان نگون بخت دیگری از دنیای ما خداحافظی کرد.