اسکیزوفرنی (Schizophrenia) یا شیزوفرنی یکی از پیچیده ترین نوع اختلالات روانی است که پیشینیان از آن به عنوان زوال تدریجی خصوصیات عقلی و شخصیتی یاد می کردند که طی آن فرد در خود فرو رفته و گرفتار تخیلات و تصورات بیمارگونه و عجیبی می شده است.
اسکیزوفرنی به معنای مسخ ذهنی واقعیت است که علایم آن توهم، هذیان، تصورات واهی و دگرگونیهای رفتاری است.
توهمات ممکن است شامل همه حواس باشد. معمولی ترین آنها عبارت از توهم صوتی یعنی شنیدن صداهایی است که حاوی اظهار نظرند و یا به شخص بیمار فرمان می دهند که کارهایی را انجام دهد. هنگامی که شخص مبتلا به اسکیزوفرنی شروع به اطاعت از این فرمان ها میکند ممکن است وضعیت خطرناکی پیش آید و کمک فوری را ضروری سازد.
اسکیزوفرنی نوع پارانوید:
رفتار اجتماعی و سر و وضع بهتری دارند ولی گزند و تعقیب و تظلم و بزرگ منشی از علایم بارز این بیماران است، حالت دفاعی دارند، شکاکند، هذیان ستمدیدگی، گزند و آزار، هذیان اشاره، و هذیان تاثیر شایعترین علائم بیماری پارانوئید اسکیزوفرنی است.
فیلم یک ذهن زیبا (A Beautiful Mind):
فیلم یک ذهن زیبا روایتی از زندگی “جان فوربز نَش” ریاضیدان برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد است و بخش هایی از زندگی اش را که وی به دلیل ابتلا به اختلال “اسکیزوفرنی پارانوید” با آنها مواجه میشود را به تصویر میکشد. این فیلم در سال ۲۰۰۱ بر اساس کتابی به همین نام نوشتهٔ “سیلویا ناسار” و به کارگردانی “ران هاوارد” ساخته شده است. بازیگران اصلی آن “راسل کرو” در نقش جان فوربز نش و “جنیفر کانلی” در نقش همسر وی هستند.
جان نَش (راسل کرو) از دانشگاه فارغالتحصیل شده و به سمت استادی برگزیده میشود. او توانایی خارقالعادهای در کشف رابطه بین اشکال و اعداد به هم ریخته دارد. ازدواج با آلیشیا (جنیفر کونلی) به زندگی او رنگ و لعابی دیگر میدهد
تا اینکه ظاهراً ویلیام پارچر (اد هریس) مأمور سیا به سراغش میرود و از او میخواهد با توجه به استعداد بینظیرش در زمینه فعالیتهای رمز شکنی به سیا کمک کند اما…
البته روایت فیلم به صورت قابل توجهی با رویدادهای واقعی زندگی اش تفاوت دارد. این فیلم نیز به این خاطر مورد نقد قرار گرفته است، اما سازندگان آن میگویند که نمیخواستند فیلم را به صورت یک ارائه ادبی بسازند.
اولین تفاوت در توصیف وضعیت توهمی اوست. فیلم، توهمات وی را دیداری و شنیداری توصیف میکند، درحالی که در واقع توهمات جان نش فقط شنیداری بودهاند.
درخصوص فداکاری بسیار آلیشیا – همسر جان نش – نیز در این فیلم اغراق شده است؛ چرا که آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جان نش جدا شد و هفت سال بعد در ۱۹۷۰ تنها به جان اجازه داد تا در خانه وی زندگی کند. بعد از دریافت جایزه نوبل توسط جان آنها رابطه جدیدی شروع کردند. در سال ۲۰۰۱، جان نش برای بار دوم با آلیشیا ازدواج کرد.
در فیلم، جان نش در سال ۱۹۹۴ قبل از برگزاری مراسم نوبل، میگوید که از داروهای جدیدی استفاده میکند، اما در واقع نش از سال ۱۹۷۰ هیچ دارویی استفاده نکرده است. کارگردان فیلم در این باره چنین توضیح میدهد که به این دلیل، جمله مورد اشاره به سخنان جان اضافه شده است که در غیر این صورت، از فیلم اینطور برداشت میشد که همه انواع بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بدون دارو میتوانند از پس بیماری خود برآیند.
برخلاف آنچه در فیلم نشان داده میشود، نش هیچگاه در مراسم سنتی دریافت جایزهٔ نوبل سخنرانی نکرد. او به جای آن سخنرانی کوتاهی را در سمیناری که بهعنوان جایگزین آن مراسم برگزار شده بود ایراد کرد.
در فیلم نشان داده میشود که نش در سخنرانی دریافت جایزهٔ نوبل خود از عشق سخن میگوید. در خود زندگینامهٔ کوتاهِ نش، او دربارهٔ بیماریاش بیپرده سخن میگوید ولی اشارهای به عشق نمیکند. در فیلم گفته میشود که او یک پسر دارد. اما در زندگی واقعی، او دارای دو فرزند پسر است. فرزند اول او ریاضیدان است و مانند پدرش مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوید است.
سرانجام در تاریخ ۲۳ مه ۲۰۱۵، جان نش و همسرش آلیشیا در یک تصادف رانندگی درگذشتند.
این دو از فرودگاه به سمت خانهٔ آلیشیا در نیوجرسی در حرکت بودند که تاکسی آنها تصادف کرد. علت تصادف تاکسی حامل وی و همسرش عدم کنترل خودرو توسط راننده تاکسی هنگام سبقت اعلام شد.
آنها در روز حادثه از نروژ به آمریکا بازگشته بودند. جان نش یک هفته پیش از مرگ به همراه لویی نیرنبرگ که سالها با هم کار کرده بودند به نروژ سفر کرده بود تا جایزه آبل را از هارالد پنجم، پادشاه نروژ، دریافت کند.