امروز به عنوان «روز روانشناس» بی مناسبت ندیدم تا درباره بانوی گمنامی صحبت کنم که او را اولین زن «روانکاو» نامیده اند، وی «لو سالومه» (Lou Salome)، یکی از مستقل ترین زنان نویسنده اروپایی بود که در زمینه هایی چون فلسفه، دین و روانشناسی چندین کتاب و مقاله نوشت، اما متأسفانه او را بیشتر به سبب عشق «نیچه» به وی میشناسند و اغواگر و هرزه هم نامیده اند، چون بنظر می رسد اغلب روشنفکران بیشتر مجذوب اتاق خواب افراد تأثیرگذار هستند تا کتابخانه هایی که در مغز آنها تلمبار شده و حتی لای بسیاری از آنها باز نشده و نامکشوف مانده اند، به همین خاطر نسل بسیاری را به بیراهه برده و از مسیر اصلی شناخت کسانی چون این بانوی بزرگ به انحراف کشانده اند.
برآمدن نام «لو سالومه» بر سپهر دانش روانکاوی برای شخص فروید نه تنها «یک افتخار» که نیز عاملی در بیدارشدن گوشههای مهمی از تأملات و تفکرات انسان و جهاناندیشانۀ اوست که متأثر از بینش و اندیشۀ فلسفی نیچه است.
لو سالومه نخستین بررسی «نیچه شناسانه» را تحت عنوان «نیچه در آینۀ آثارش» در تاریخ فلسفه پدید آورده است و این باعث آشنایی عمیق تر فروید با اندیشه های نیچه می شود.
لو سالومه بسیار از نیچه الهام گرفت و به سبب آشنایی اش با «زرتشت» و آموزه هایش در «اوستا» بر نیچه بسیار تأثیر گذاشت و باعث شد تا نیچه کتاب «چنین گفت زرتشت» را بنویسد و آن را به نوعی بهترین کتابش بنامد.
لو سالومه در سال «۱۸۸۷» با «فردریش کارل آندرئاس» ایران شناس و شرق شناس آلمانی که تحقیقاتش در مورد «اوستا» بسیار ارزشمند است ازدواج کرد.
«جولیا ویکرز» نیز کتابی درباره زندگی او نوشته است و خود نیز بنا دارم تا درباره این بانوی اندیشمند بیشتر مطلب بنویسم، خصوصا اندک فیلم هایی را معرفی کنم که گستاخانه به او جسارت کرده اند و متاسفانه اغلب آنها هم فیلمسازان زن بوده اند.